کم رنگ شدن سنت قصه گویی و افسانه خوانی در بادغیس
افسانه خوانی و قصه گویی یکی از سنتهای دیرینه شهروندان افغان بوده که با شروع پاییز و زمستان و طولانی شدن شبها، سایه بزرگ و سنگین بر دورهمیهای مردمان مناطق مختلف این کشور داشته و کماکان در برخی مناطق ادامه دارد.گفته می شود که در گذشته های دور و نزدیک، شهروندان افغان حتی در مناطق دور دست، شب هنگام دور هم جمع شده و به قصه خوانی و تعریف افسانه می پرداختند.به نقل از نویسندگان معاصر افغانستانی، شاهنامه فردوسی، کلیه و دمنه، نادر المعراج و امثال آن؛ داستان و قصه های معروف آن زمان بودند که از سوی افرادی بخصوصِ خوانده و یا گفته می شد.به گفته این نویسندگان، ادامه جنگهای دوامدار داخلی، فقر و مرسوم شدن تلویزیون، رادیو و حتی تلفن و انترنت سبب شده است که این رسم و سنت دیرینه نسبت به هر زمان دیگری کم رنگ شود.افسانه خوانی و قصه گویی محدود به جغرافیا افغانستان امروز نبوده و نیست، بل این مهم؛ میراث مشترک مردمان کشورهای منطقه به ویژه افغانستان، ایران، تاجکستان و ازبکستان است.بسیاری از این داستانها و افسانهها از گذشته و حتی از قرنها به اینسو، از نسل به نسل دیگری به صورت شفاهی منتقل شده است.اما درهمین حال شماری از نویسندگان در بادغیس، بر زنده نگهداشتن فرهنگ قصه گونی و افسانه تاکید ورزیده و از رنگ باختن آهسته و پیوسته این سنت ابراز نگرانی می نمایند.آنان قصه خوانی و افسانه گوی را درپهلوی سرگرمی و انتقال میراث تاریخی، بر رشد افکار و خیال پردازی جوانان و نوجوانان مهم و موثرخوانده می خوانند.محمد شریف جمشیدی شاعر و نویسنده در صحبت با رادیو نریمان میگوید: قصه گویی و افسانه خوانی یکی از راههای مناسب انتقال ارزشها و معرفی داشتههای معنوی یک جامعه است و میتواند درسهای بزرگ را منتقل کند.آقای جمشیدی به این باور است که: توسعه فناوری و شایع شدن تکنالوژی در زندگی روزمره بخش بزرگِ از شهروندان کشور و همچنان عدم آگاهی مردم از اهمیت افسانه خوانی و قصه گویی موجب شده تا این فرهنگ درمیان مردم کمرنگ و حتی به فراموشی سپرده شود.وی از فرهنگیان، نویسندگان وحتی خانوادهها افغان می خواهد که بر حیات دوباره رسومات پسندیده و تاریخی چون؛ فرهنگ قصه خوانی و افسانه گویی آستین بالا زنند.در همین حال شماری از شهروندان ولایت بادغیس زنده نگهداشتن این فرهنگ تاکید نموده و می افزایند که حیات داشتههای معنوی نیاز به کار مستمر افراد و نهادهای مستقل جوامع روشنفکری و فرهنگی دارد.این شهروندان می افزایند که: افسانه خوانی و قصهگویی بخشِ ارزشمند از فرهنگ و ادبیات یک ملت بوده و نباید به ساده گی به فراموشی سپرده شده و از بین برود.به باور این شهروندان، درسالهای اخیر کمتر اتفاق میافتد که اعضای خانواده دورهم جمع شوند و به قصه گویی بپردازند.عبدالشکور اربابزاده یک تن از شهروندان ولایت بادغیس در صحبت با رادیو نریمان میگوید: اکنون کمتر پیش می آید که در محافل و مجالس خصوصی و عمومی به سراغ “قصه و افسانه” به عنوان یک رسم دیرینه بروند.وی می افزاید که: دغدغه های نسل چند دهه اخیر انگار کاملا متفاوت از نسل های قبل به شمول حفظ فرهنگ و آداب گذشته است.روحالله محمدی یک تن دیگرازشهروندان ولایت بادغیس میگوید: درحال حاضر جای افسانه گوی و قصه خوانی در مجالس و نشستهای جوانان و خانوادهها خالی است.وی تاکید می کند که: شهروندان ولایت بادغیس به ویژه جوامع روستایی از آنجایکه فرصت بیشتری دارند، دراحیا این رسم و رسوم نسبت به هر زمانی دیگری پیش قدم شوند.قصه و افسانههای کهن، بخشِ از ادبیات عامیانه مردم است و زمانی جزئی از سرگرمی های پرطرفدار مردمان این منطقه بود.